ابعاد یا فرآیندهای کلیدی سرمایه گذاری خطرپذیر
بیشتر ادبیات فرآیند شرکت های زایشی مربوط به شرکت های زایشی مبتنی بر سرمایه گذاری داخلی (ICV) است و بنابراین کمتر به شرکت های زایشی مبتنی بر سرمایه گذاری خارجی (ECV) پرداخته شده است. برای مثال ایبسارن[۱] و همکاران (۲۰۰۱) فرآیندهای کارآفرینانه را تجزیه و تحلیل کرده و کاربردهایی برای شرکت های زایشی مبتنی برسرمایه گذاری داخلی ارائه می دهند. این موارد شامل شناخت فرصت، تحقیق در اطلاعات، کسب منابع و ایجاد کسب و کار و استراتژی می باشد. در حالی که ادبیات فرآیند سرمایه گذاری های خطر پذیر داخلی در برخی موارد با سرمایه گذاری خطرپذیر استراتژیک [۱](SVI) اشتراک دارد (واحدهای مجزا، تامین مالی، ریسک، پشتیبانی و…..)، نبود ارتباطات با سازمانهای خارجی برای مثال شرکت های کارآفرینانه و شرکت های VC منجر به تفکر درباره ی فرآیندهای VC می شود. ادبیات CVC تنها تعداد کمی مدل های فرآیندی ارائه می دهد که بیشتر بعد از فرآیندهای VC مدل شده اند چرا که CVC ها شکل خاصی از VC ها هستند. در نتیجه ابتدا با مدل های فرآیندی VC شروع کرده و سپس مدل های CVC توضیح داده می شود
فرآیند تصمیم گیری سرمایه گذاری VC
تایبجی و بورونو۲ (۱۹۸۴) در مقاله ی خود فرآیند VC را براساس مطالعه ی صورت گرفته بر روی۴۱ VC و ۹۰ معامله
در پنج مرحله نمایش می دهند.
در مرحله ی نخست فرآیند ۱) ایجاد معامله شامل فرآیندهایی است که با در نظر گرفتن چشم انداز مورد نظر برای سرمایه گذاری، از طریق ارتباط اولیه، بررسی تکنولوژی و بازگشت صورت می گیرد.
۲) غربال گری معامله شامل تشریح متغیرهای سیاستی کلیدی است که حدود چشم اندازهای مدنظر را از طریق لیست مختصری برای ارزیابی عمیق تر معین می کند.
۳) ارزیابی معامله که بر اساس وزن ویژگی های کسب و کار خطرپذیر با یک برآورد از ریسک درک شده و عایدی مورد انتظار، مقدمه ای به منظور تصمیم گیری برای سرمایه گذاری هستند. آنها برای تجزیه و تحلیل معامله ۵ فاکتور (جذابیت بازار، تفاوت در محصول، توانایی های مدیریتی، پایداری در برابر تهدیدات محیطی و پتانسیل غیر پولی) معرفی کردند. از جذابیت بازار و تفاوت در محصول برای تعیین عایدی مورد انتظار استفاده می شود. در حالی که ریسک درک شده، توسط توانایی مدیریتی و پایداری در برابر تهدیدات محیطی تعیین می شود.
۴) ساختاربندی معامله از طریق تعیین قیمت معامله و معادل سازی سهام توسط شرکت VC و نیز هر چیزی که ریسک سرمایه گذار را حداقل کند صورت می گیرد.
۵) فعالیت های بعد از سرمایه گذاری، جایی است که VC نقشی فراتر از یک سرمایه گذار برای شریک خود دارد و می تواند دامنه ای از حمایت های فراهم شده را برای کسب و کار خطرپذیر مثل برنامه ریزی استراتژیک، استخدام عاملان اجرایی کلیدی، توسعه ی تامین مالی و هماهنگ سازی برای خروج از طریق ادغام، خرید و یا عرضه عمومی اولیه را پوشش دهد.
ولز[۱] (۱۹۷۴)، به واسطه ی مصاحبه با هفت شرکت VC، برای انجام فرآیند تصمیم گیری صندوق های VC، شش مرحله ی مجزا را ارائه میدهد.
۱) تحقیق درباره ی فرصتهای سرمایه گذاری شامل جستجو و تماس با دیگر واسطه ها مثل بانک ها و شرکت های VC شریک،
۲) غربال گری پیشنهادات براساس یک مجموعه ای از فیلترها و سوالات،
۳) ارزیابی این پیشنهادات با بهترین دانش VCها به منظور رسیدن به یک تصمیم (قبول ارد)، با استفاده از معیارهای جزیی بیشتر، در مقابل مرحله ی غربال گری،
۴) صرف زمان قابل توجه توسط VCها در ارتباط با کسب و کارهای خطرپذیر ایجاد شده، از طریق شرکت در جلسات هیئت مدیره و پیگیری امور آنها
۵) مکاتبات و ارتباط دوستانه با و عاملان اجرایی کسب و کار، و
۶) به اوج رساندن عایدی حاصل از خروج از سرمایه گذاری از کسب و کارهای مخاطره پذیر.
همچنین سیلور[۲] (۱۹۸۵)، در مدل ارزیابی خود اصطلاح موشکافانه[۳] را به کار می برد که یک مجموعه ی پنج تایی ممیزی شامل اندازه ی مسئله ی کسب و کار که به دنبال حل آن می باشد، ظرافت در حل مسئله، تیم کارآفرینانه، بیان وضعیت مالی و جنبه های قانونی است. زمانی که تصمیم گیری تامین وجه گرفته شد، شرکت VC بر پیشرفت سرمایه گذاری نظارت کرده و برای ارتقاء ارزش افزوده تلاش می کند. نهایتا پایان کار VC، زمانی است که یا آن را می فروشد و یا اینکه خود جزیی از سرمایه گذاری می شود. مرحله ی آخر در واقع با مرحله ی پنجم مدل تایبجی و بورونو (۱۹۸۴) یکی می باشد
در ادامه افرادی چون هال و هوفر (۱۹۹۳)، فرد و هیستریچ (۱۹۹۴)، بیلس۳ (۱۹۹۴) و کلونوسکی (۲۰۰۷) به طور وسیع فرآیندهای مشابهی را ارائه دادند که تنها تعداد کمی مرحله ی اضافی را به مرحله ی غربال گری و ارزیابی اضافه کردند که در مدل کلونوسکی (۲۰۰۷)، اساسأ حالت نظارتی فرعی و کمکی داشته و در مدل فرد و هیستریچ (۱۹۹۴)، مراحل اضافه بر اساس معیارهای کلی در مقابل معیارهای خاص شرکت می باشد. در این وبلاگ از دو مدل مدل تایبجی و بورونو (۱۹۸۴) و سیلوره (۱۹۸۵) استفاده می شود. چرا که به یکدیگر نزدیک بوده و از طریق یک رویکرد قوی تجربی و کمی حمایت شده و در ادبیات سرمایه گذاری خطرپذیر نیز، قابل اطمینان و استناد می باشند
فرآیند تصمیم گیری سرمایه گذاری CVC
در اینجا فرض می شود که واحدهای CVC، در مقابل دیگر گزینه های سرمایه گذاری خود، سرمایه گذاری مستقیم را به صورت مشارکت محدود از طریق یک صندوق VC مستقل انجام می دهند. در بیشتر موارد، شرکت VC تمام حقوق تصمیم گیری را در طول سرمایه گذاری و در مرحله ی خروج دارد. تاکید بیشتر بر توانایی های مورد نیاز در داخل شرکت های بزرگ، در مستقر کردن و به کار انداختن واحد سرمایه گذاری خطرپذیر استراتژیک(SVI) شان و ایجاد سرمایه گذاری های مستقیم است. مشارکت با VCهای مستقل ممکن است بخشی از استراتژی آنها برای تقویت یک تکنولوژی خاص یا حوزهی توجه محصول بازار باشد. اما هسته ی اصلی رویکرد سرمایه گذاری خطر پذیرشان را تشکیل نمی دهد. به شکل قابل توجهی مدل های فرآیند تصمیم گیری در ادبیات CVC کم تعداد هستند. بیشتر مدل های CVC مدلهای فرآیندی نمی باشند اما در کنش و واکنش ها، بین نهادهای مستقل، بعد از فاز سرمایه گذاری ترسیم شده اند. مثلا در مطالعهی صورت گرفته توسط ارنست و همکاران (۲۰۰۵)، مدل تقابل بین شرکت مادر، واحد سرمایه گذاری خطرپذیر و پرتفوی شرکت های استارت آپ است. داشنیسکی (۲۰۰۶) به توصیف ارتباط حاکمیتی بین برنامه ی CVC و شرکت مادر، به اضافه ى ارتباط سرمایه گذاری بین برنامه ی CVC و شرکتهای پر تقوی می پردازد. در زیر چند مدل موجود در ادبیات CVC توضیح داده شده است
پیتس و رابرتس (۱۹۹۱) در مطالعه ی خود به بررسی استراتژی های ۴۹ شرکت بزرگ در آمریکا پرداختند. این شرکتهای سرمایه گذاری های CVC را به عنوان بخشی از استراتژی های توسعه ی کسب و کار خود ایجاد کرده اند. این مطالعه ۴ بخش فرآیندی را برای مدیریت برنامه ی CVC پیشنهاد می دهد که هر کدام در داخل خود زیر فرآیندهایی دارند. ۴ فرآیند اصلی شامل
- توسعه ی برنامه ی سرمایه گذاری های خطرپذیر،
- آغاز سرمایه گذاری ها،
- مدیریت پرتفوی سرمایه گذاری و
- جذب سرمایه گذاری ها در کسب و کار می باشند.
تحقیق تجربی در فاز آغازی سرمایه گذاری صورت گرفته است.
توسعه ی برنامه ی سرمایه گذاری خطرپذیر، شبیه به طراحی بیشتر ابزارهای سازمانی کارآفرینی سازمانی است. در این حالت اهداف و حوزه ی تمرکز سرمایه گذاری تعیین شده و استراتژی و ساختار مرتبط برای گروه CVC مشخص شده، تنظیم می شود. شروع سرمایه گذاری در بسیاری از مراحل مشابه مدل های فرآیندی VCها، مثل ایجاد جریان معامله، غربالگری، ارزیابی و سازماندهی کردن معامله است. تفاوت کلیدی از مدلهای فرآیندی کلاسیک VC مربوط به
مرحله ی بعدی می باشد که مدیریت پرتفوی سرمایه گذاری و جذب سرمایه گذاری در داخل هسته ی کسب و کار گفته می شود. این محققان سه زیر فرآیند در داخل فرآیند مدیریت پرتفوی سرمایه گذاری معرفی می کنند که شامل
۱) کمک به مدیریت شرکتهای سرمایه گذاری خطرپذیر،
۲) پرورش هم افزایی در میان دیگر شرکت های سرمایه گذاری خطرپذیر پرتفوی و
۳) کمک به تعیین استراتژی هر کدام از شرکت های پرتفوی می باشد.
این مدل بیشتر نقشی سنتی از CVC به عنوان یک مقلد VC ارائه میدهد و نمی توان از آن به عنوان یک همکار ارزشمند استراتژیک یاد کرد. به گفته ی مک کاهری و همکاران (۲۰۱۲)، بیشتر ادبیات اخیر نشان دهنده ی حرکت از سرمایه گذاری های مالی خالص به استفاده از CVC برای مشارکت استراتژیک است. از منظر داشنیسکی (۲۰۱۲)، از CVC به عنوان یک بخش حیاتی ابزار نوآوری، استفاده می شود. چزبرا و توچی (۲۰۰۴) آن را منبع خارجی ایده ها و نوآوری ها معرفی می کنند
پوسر (۲۰۰۳) در مطالعه ی خود به بررسی تاثیر CVC بر مزیت رقابتی پایدار سرمایه گذاری شرکت ها می پردازد. او فرآیندهای CVC را به مراحل/گام هایی تقسیم می کند که در آن فعالیت مورد نیاز برای استقرار و نیز راه اندازی CVC قرار می گیرند. استقرار یک فعالیت CVC در یک شرکت بزرگ متشکل از ۵ مرحله/ گام شامل
- وضع اهداف CVC
- تعریف رویکرد سرمایه گذاری،
- تعیین وسیلهی ارتباط سازمانی،
- تشکیل پرسنل ستادی و طراحی جبران خدمات و
- استقرار مکانیزم نظارتی می باشد.
این ۵ گام با گام اول مدل پیتس و رابرتس (۱۹۹۱) برابر می باشد که به طور کلی توسعه ی برنامه ی سرمایه گذاری خطرپذیر گفته می شود
زمانی که بسیاری از این گام ها انجام شدند، توجه به فعالیت های مربوط به راه اندازی CVC جلب می شود. گام های شش گانه این فعالیت شامل
۱) ایجاد جریان معامله،
۲) ارزیابی فرصتهای سرمایه گذاری،
۳) سرمایه گذاری،
۴) تعامل با استارت آپ و
۵) خروج سرمایه گذاری است. این ۵ مرحله با ۲ مرحله از مدل پیتس و رابرتس (۱۹۹۱) مطابقت دارد؛
اما مرحله ی شش که ۶) نظارت بر موفقیت CVC گفته می شود براساس مدل های سرمایه گذاری VC ها به مدل اضافه شده است
در این مدل اصطلاح ایجاد جریان معامله برای ارزیابی فرصتهای سرمایه گذاری استفاده می شود. وینسترز و مورفین (۱۹۸۸) این گام را مهم ترین عامل موفقیت CVC معرفی می کنند. پوسر بیان میکند که CVC ها می توانند بسیاری از اقداماتی (مثل بازاریابی و فعالیت های ارتباطی عمومی، تحقیق داخلی فعال، بازدید از نمایشگاه های صنعت، پرورش دهندگان و کنفرانسهای VC، شبکه با دیگر VCها، بانکداران، کارآفرینان سابق، مشاوران، اعضای هیئت مدیرهی استارت آپ ها، مراکز انتقال تکنولوژی و …) که VCها برای ایجاد معامله استفاده می کنند، دنبال کنند. سیگل و همکاران (۱۹۸۸)، در مطالعه ی خود میزان دقیقی از سه منبع مهم جریان معامله ی CVC شامل ۳۵ ٪ VC ها، ۲۹٪ ارتباط مستقیم با کارآفرینان و ۲۵ / دیگر اقدامات در داخل شرکت، را ارائه می دهند
گام بعدی ارزیابی فرصتهای سرمایه گذاری است. این مرحله شامل سه فعالیت فرعی
۱) ارزیابی موشکافانه ی سرمایه گذاری خطرپذیر،
۲) ارزیابی ارتباط استراتژیک،
۳) سازمان های اهرمی برای ارزیابی موشکافانه است.
پوسر از ادبیات VC برای اجرای ارزیابی موشکافانه (مثل تیم مدیریت، مفهوم بازار محصول، پتانسیل ایجاد ارزش) استفاده می کند اما معیار کلیدی ارزیابی مناسب استراتژیک را، برای ارزیابی CVC ها، به معیارها اضافه می کند. پوسر بعد از انجام ارزیابی کلی و موشکافانه در مدل خود، به سراغ سرمایه گذاری با استارت آپ میرود. این در واقع معادل سازماندهی در مدل VC تایبجی و بورونو (۱۹۸۴) است. در این جا چهار اقدام صورت می گیرد که شامل
۱) ارزش گذاری استارت آپ،
۲) تعیین احتیاجات نقدی،
۳) طراحی یک قرارداد سرمایه گذاری قانونی که پوشش دهنده ی قیمت، حقوق کنترلی، ضمانت ها و نمایندگی ها باشد و
۴) اتحاد با VCها در صورت لزوم است.
توانایی انجام این اقدامات در واحدهای CVC یک مهارت و منبع ارزشمند مورد نیاز آنها است و ایجاد یک ارتباط بر اساس اعتماد، یک اصل حیاتی بین واحد CVC و جامعه ی سرمایه گذاری خطرپذیر خارجی می باشد.
تعامل با استارت آپ نه تنها شامل نظارت و حمایت از استارت آپ، همانند شیوه ی VCها است؛ بلکه تحقق منافع استراتژیک )منحصرا برای CVCها( از جمله اعمال نفوذ در مشارکت ها، دسترسی به تکنولوژی، ترویج مهارتهای مدیریتی در اتحاد و تغییر فرهنگ داخلی نوآوری پیشرو را نیز شامل می شود. پوسر چندین تعامل و حمایت از جمله حمایت مدیریتی، کمک در تشکیل پرسنل ستادی در جایگاه های کلیدی، تبدیل شدن به یک مشتری یا یک عرضه کننده ی جزء برای استارت آپ، استفاده از سازمان فروش های خود برای فروش محصولات استارت آپ یا کسب دسترسی به کانال های توزیع جدید، حمایت تنظیمی با آزمایشات بالینی و حمایت تحقیق و توسعه ( R & D) که دسترسی به آزمایشگاه های قوی را منجر می شود را ارائه می دهد
دانش و چگونگی خروج از سرمایه گذاری در یک استارت آپ، یک قابلیت مهم برای ساخت واحد CVC است. پذیرش شکست مالی یا استراتژیک، ممکن است رخداد مشکلی برای واحد CVC باشد. پوسر این تصمیم گیری را شامل یک برآورد خالص متعادل و قانونی از موفقیت مالی و استراتژیک سرمایه گذاری می داند. در ماتریس ارائه شده، مجموعه ای از گزینه های تصمیم گیری و دستورهایی برای انجام درست فعالیت، نوشته شده است. تصمیم برای خروج، براساس نتایج حاصل از دو بعد موفقیت استراتژیک و موفقیت مالی گرفته می شود.
Wells[1]
[۲] Silver
[۳] due diligence
[۱] Strategic venture investing
[۱] Ucbasaran
منابع:
Morris, M. H., Kuratko, D. F., & Covin, J. G. (2011). Corporate entrepreneurship and innovation: Entrepreneurial development within organizations, Third Edition, South-Western Pub, Mason, OH.
Van Rensburg, D. J. (2013). Strategic brand venturing: an intersectional idea. Management Decision, 51(1), 200–۲۱۹٫
Van Rensburg, D. J. (2014a). Brand intrapreneurs and brand managers: in search of disruption. Journal of Business Strategy, 35(4), 29–۳۶٫
Sakhdari, K. (2014). Externally oriented capabilities and corporate entrepreneurship: institutional and managerial contingencies. Unpublished doctoral dissertation, Queensland University of Technology.
معاونت پژوهش های اقتصادی، دفتر اقتصادی (۱۳۹۴). گزارش الگوی تأمین مالی بنگاههای کوچک و متوسط: توسعه ی صنعت سرمایه گذاری خطرپذیر در ایران. تهران: مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی