راز موفقیت مردم در سراسر دنیا این است که اول از همه در کسبوکار خود سرمایهگذاری میکنند و اگر پول مورد نیاز را در اختیار ندارند، شریک کسبوکارهای دیگر که همان بورس است، میشوند. اگر از این نظر به بازار سرمایه نگاه کنیم، بازار سرمایه طیف وسیعی از کسبوکارهای مختلف را در خود جای داده است که از جمله آن، کسبوکارهای نوین و استارتآپها هستند.
حضور استارتآپها در بازار سرمایه از این نظر که آینده فعالیتهای کسبوکار در دستان فناوریهای نوین است، هم برای اقتصاد کشور و هم برای بورس مزایایی دارد؛ از جمله کمک آنها به تغییر رویکردهای سنتی حاکم بر بازار سرمایه است؛ اما مساله اینجاست که فضای اقتصاد کشور بهطور کلی برای سرمایهگذاری در بورس فراهم نشده و به همین دلیل رغبت سرمایهگذاری در بورس کم است. کسبوکارها؛ از کسبوکار حوزههای مختلف بانکی، پتروشیمی تا کسبوکارهای مختلف در شرایط مختلف، سود و شرایط متفاوتی دارند.
آنچه باعث شده مردم در این کسبوکارها شراکت نکنند، آشنا نبودن مردم و نبود نظام درست سرمایهگذاری در بازار سرمایه است. مثلا بالای ۷۰۰ نوع کسبوکار در بازار سرمایه وجود دارد و مردم عادی نمیتوانند آنها را بررسی و انتخاب کنند. آنها وقتی وارد بازار میشوند، سه سوال دارند:
۱٫ آیا تخصص لازم برای شراکت در کسبوکارها و سرمایهگذاری در بورس را دارند؟
۲٫ آیا امکانات لازم برای تحلیل بیش از ۷۰۰ نوع شرکت مختلف و متغیرهای تاثیرگذار را دارند؟
۳٫ آیا زمان کافی برای پایش روزانه تغییر متغیرهای موثر بر کسبوکارها را دارن.
اگر به این سه سوال توسط مردم جواب منفی داده شود، مردمی که بهطور مستقیم وارد بازار سرمایه و بازار شراکت میشوند، ضرر خواهند کرد و همین مساله باعث تبلیغات منفی شده و همین امر موجب میشود کسبوکارها عملا در بازار سرمایه توسعه پیدا نکنند. باید نظام سرمایهگذاری مردم را درست کرد؛ کاری که در اکثر کشورها مورد توجه است. شرکتهای سبدگردان فرصت سودآوری بیشتر از طریق بانک، ارز، طلا و مسکن با مدیریت حرفهای داراییها را دارند.
حالا اینجا نکته این است که مردم و نظام سرمایهگذاری آنها باید به گونهای باشد که از سپرده سرمایهگذاری بانکها، ارز، طلا و مسکن به قصد سرمایهگذاری خودداری کنند؛ چون سپرده سرمایهگذاری در بانکها، خرید طلا و ارز به قصد سرمایهگذاری منجر به خلق نقدینگی و خروج منابع از اقتصاد مولد خواهد شد و این مساله به افزایش تورم، افزایش قیمتها و کاهش کالا در سفره مردم منجر میشود.
متاسفانه اقتصاددانان ما و مسئولان، آدرس غلط میدهند و میگویند منشأ تورم چیز دیگری است. آنچه منشأ تورم است، سپردهگذاری در بانکها و فعالیت سرمایهگذاری بانکهاست. با این کار نقدینگی کشور با وجود تولید ناخالص داخلی، رشد پیدا میکند. رشد نقدینگی نیز منجر به تورم میشود و به تبع نرخ ارز افزایش پیدا میکند که ضربه آن به قشر ضعیف جامعه میرسد و قشر متوسط را محدودتر و فاصله طبقاتی را تشدید میکند. از آنجایی که در بازار سرمایه، سرمایهگذاری به صورت غیرمستقیم انجام میشود، کنترلکننده نقدینگی است.
اگر به دقت نگاه کنیم، در کشورهای توسعهیافته، بازار شراکت در کسبوکارها یعنی بورس، پیشرفته است و در کنترل تورم، توسعه کشور و کنترل نرخ ارز هم موثر بوده است. باید یکبار برای همیشه این قضیه را حل کنیم و از مسیرهای دیگر سرمایه گذاری از جمله سرمایه گذاری خطر پذیر یا سرمایه گذاری در بورس به اصلاح شاخصها بپردازیم؛ اما متاسفانه اقتصاددانان ما در مورد منشأ خلق نقدینگی آدرس غلط میدهند.
منبع:
عباسعلی حقانینسب، کارشناس بازار سرمایه